- مدروس کردن
- ور انداختن، کهنه کردن فرسودن، ناپدید کردن کهنه کردن، فرسوده ساختن، ناپدید کردن
معنی مدروس کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خداحافظی کردن وداع کردن ترک کردن بدرود کردن
به خاک سپردن
وداع گفتن ترک کردن
درس دادن، تعلیم دادن
نومید کردن دلسرد کردن نا امید کردن نومید ساختن
خسته کردن، زخم بودن
زندانی کردن حبس کردن زندانی کردن: او را بگرفتند و محبوس کردند
درمان کردن درمان کردن علاج کردن: رنج ما را که توان برد بیک گوشه چشم شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی. (حافظ)
سهشاندن، آشکار کردن مورد حس و درک کردن، آشکار کردن
اپخشاییدن زینیتن ز بهراندن بی بهره کردن محروم داشتن: ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را باین سرچشمه اش منشان که خوش آبی روان دارد. (حافظ)
گرم کردن، گرم مزاج کردن: و آتش لعل او به دی نه شگفت گر مزاج هوا کند محرور. (مسعود سعد)
مولیده کردن، بازگردانیدن بازگردانیدن، رد کردن طرد کردن، در امتحان قبول نکردن
به خاک سپردن، نهان کردن: زیر خاک زیر خاک کردن در گور نهادن جسد: بعد ازان درمان چشمش چون کنم زنده خود را زین مگر مدفون کنم. (مثنوی)، در زیر خاک پنهان کردن گنجینه و غیره: خزانه لالی و جواهر غیب را در این دریا مدفون کرده
چرب کردن، پوست پیراستن چرب کردن روغن مالیدن، دباغی کردن (پوست)
فریب دادن، خود خواه کردن گول زدن فریفتن، متکبر کردن: (الا ای یوسف مصری، که کردت سلطنت - پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی ک) (حافظ. 307)
پخشیده کردن، جدا کردن جدا کردن، تحدید حدود کردن (ملک)
نزدیک کردن بهم پیوستن
Deprive, Dispossess, Disqualify, Exclude, Relegate
privar, desapossar, desqualificar, excluir, relegar
abandonar
inverter
преподавать
unterrichten
entziehen, enteignen, disqualifizieren, ausschließen, relegieren
zurücklassen
umkehren
pozbawić, pozbawiać, zdyskwalifikować, wykluczać, relegować
porzucić
odwracać
викладати